کشف ذوق نوشتن در من زمانی که کلاس پنجم دبستان بودم اتفاق افتاد. خانهمان را عوض کرده بودیم. من هم مجبور شده بودم مدرسهام را عوض کنم و از دوستانی که چهارسال کنارشان بودم و هویتی که در آن سالها در مدرسهای به دست آورده بودم خداحافظی کنم و در مدرسهی دیگر همه چیز را باید از اول شروع میکردم.
هفتهی اول بود و دو سه روزی را تنها گذرانده بودم. زنگ انشا معلم انتخاب موضوع را به عهدهی خودمان گذاشت و من هم فرصت را غنیمت شمردم تا اینگونه خودم را به همکلاسیهایم معرفی کنم. بر خلاف انشاهای دیگران با جملات ادبی، از زبانی خودمانی و طنزآمیز استفاده کردم و بچهها خیلی خندیدند و استقبال کردند. اینطور شد که هر هفته بچهها اصرار میکردند که بروم و انشایم را بخوانم تا حسابی بخندند. من هم هر هفته با تمام توان سعی میکردم انشایی خوب بنویسم.
دوران راهنمایی از خوش شانسیام معلم ادبیات خیلی خوبی داشتیم. خانم پریسا ظفری که بهترین سه سال عمرم را برایم ساخت. همیشه به انشاهایم گوش میداد و تشویقم میکرد. آن سالها به سبب کتاب خواندن بسیار، انشاهای بهتری هم مینوشتم و تاثیر کتاب خواندن بر بهتر نوشتنم را میدیدم. کتاب خواندن، ایدهی نوشتن داستان را در سرم انداخت. این شد که رفتم سراغ گوگل و سرچ کردم: «چگونه نویسنده شویم؟»
سایتی به اسم «مدرسهی نویسندگی» برنامهای ده هفتهای برای نویسنده شدن را پیشنهاد داده بود. اسم سایت چنان برایم جالب و هیجانانگیز بود که حتی سراغ خواندن دیگر عناوین نرفتم و مستقیم روی اولین لینک کلیک کردم. آنجا بود که با تاثیرگذار ترین فردی که موجب شد نوشتن را بیاموزم و ادامه دهم آشنا شدم. استاد شاهین کلانتری.
مقالهها و یادداشتهای ایشان را در سایتشان دنبال میکردم. منظم نه اما اوقاتی را به نوشتن صرف میکردم.
سه سال گذشت و کرونا خانه نشینمان کرده بود. برای منی که عاشق ارتباط با آدمها، مدرسه رفتن و حضور در اجتماع بودم، حسابی سخت میگذشت و نزدیک به فروپاشی روانی بودم. قبل از آن خیلی اهل وقت گذراندن در اینستاگرام نبودم و در همان زمانِ خانهنشینی برای گذران اوقات سری به اینستاگرام زدم و از طریق پیج استاد کلانتری مطلع شدم که کارگاههایی با عنوان «تولید محتوا» که «تمرین نوشتن» امروزیست برگزار میکنند. موفق به حضور در پنجمین کارگاه ایشان شدم و پیوسته در کارگاه ها شرکت میکردم. میتوانم بگویم تنها دلخوشی آن روزها همین کارگاهها و قرار گرفتن در فضای حرفهای نوشتن بود.
بازهم گذشت، پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان بنا بر دلایلی تصمیم به کنکور دادن در رشتهای متفاوت گرفتم. یک سال خواندن درسهایی که دیگران در سه سال خوانده بودند، مجال همه چیز را ازم گرفته بود و تمام تمرکزم روی درس خواندن بود. اما چون نوشتن برای من امری جدا ناشدنیست از طریق نوشتن خاطرات و تجربههایم از آن دور نمیماندم اما خب خبری از شرکت در کلاسهای استاد کلانتری نبود.
اواخر شهریور ماه سال ۱۴۰۲، دو ماه بعد از اتمام کنکور وانتظار برای نتایج دانشگاه، فراخوان کلاس حضوری نویسندگی استاد کلانتری را دیدم و ثبت نام کردم و موفق به حضور شدم. طی این کلاسها علاوه بر لذت بردن دو چندان از نوشتن، متوجه شدم زمان بیشتر و فعالیت بیشتر و تلاش بیشتری باید بکنم چرا که میخواهم این راه را ادامه دهم و چقدر هنوز خام و بیتجربهام.
میخواهم در این سایت تجربههایی را که در این مسیر کسب میکنم به اشتراک بگذارم تا به افراد با دغدغهی یکسان کمک کنم.