جدیدترین مطالب
نوشته‌های من

گیر افتادن وسط ناکجا آباد

می‌دوید و می‌دوید اما هرچه جلوتر می‌رفت هیچ‌چیز تغییر نمی‌کرد. انگار جنگل سوخته تمامی نداشت. شاخه‌های سیاه درختان درهم تنیده بودند. درست نمی‌فهمید روز است یا

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

معماری در ۵ دقیقه

صحبت از معماری که به میان می‌آید ممکن است در ذهن‌تان تصویر ساختمانی نیمه‌کاره، کارگرانی با کلاه ایمنی زرد رنگ و کیسه‌های ماسه و سیمان

ادامه مطلب »
نوشته‌های من

ملاقات با دوستان نویسا

دیرم شده بود. برای ضبط ویدیوی تبریک عید با اعضای تن‌پن قرار داشتیم. در آنِ‌‌واحد که عجله می‌کردم تا دیر نشود باید زیبا به نظر می‌رسیدم. تینت

ادامه مطلب »