روزنوشتها و آلبوم عکس فروردینماه
میگویند: «سالی که نکوست، از بهارش پیداست.» ۱۴۰۲ سال خیلی خوبی برای من بود. سالی پر از تجربههای جدید و پر از پر از اولینها.
گیر افتادن وسط ناکجا آباد
میدوید و میدوید اما هرچه جلوتر میرفت هیچچیز تغییر نمیکرد. انگار جنگل سوخته تمامی نداشت. شاخههای سیاه درختان درهم تنیده بودند. درست نمیفهمید روز است یا
معماری در ۵ دقیقه
صحبت از معماری که به میان میآید ممکن است در ذهنتان تصویر ساختمانی نیمهکاره، کارگرانی با کلاه ایمنی زرد رنگ و کیسههای ماسه و سیمان
ملاقات با دوستان نویسا
دیرم شده بود. برای ضبط ویدیوی تبریک عید با اعضای تنپن قرار داشتیم. در آنِواحد که عجله میکردم تا دیر نشود باید زیبا به نظر میرسیدم. تینت
فهرست باورهای من در مورد دوستی
باورهای من در مورد دوستی، باورهای رویایی و خوشبینانهای بود. این خوشبینی باعث میشد احساس رضایت از خودم و از طرف مقابلم نداشته باشم. تغییر
روزنوشتها و آلبوم عکس اسفندماه
ثبت رخدادهای روز، کاریست که نزدیک به شش سال است انجام میدهم. شاید مدتی از آن دور مانده باشم اما تا حد ممکن رها نشده.
آخرین نظرات: