۱۰۰ روز، ۱۰۰ قدم برای خاطرهنویسی
وقتی میگویم شاهین کلانتری استاد نویسندگیام است، احساس میکنم دارم کم لطفی میکنم. چراکه با شرکت در کلاسهای ایشان فقط نوشتن را نیاموختهام، در کنارش خوب و درست مطالعه کردن، سبک زندگی، توسعهی فردی و عملگرایی را لا به لای تمرینهای ایشان یاد گرفتهام. همچنین متوجه شدهام لازمهی خوب نوشتن و نویسندهی خوب شدن در همین اقدامات است و صرفا این نیست که تو در تنهایی بنشینی و آنقدر جملات انشا گونه بنویسی تا بالاخره یکیشان خوب از آب در آید.
اما خب یک نفر باید خیلی در زمینهی نوشتن فعال و ماهر باشد تا وقتی میگویم «استاد نویسندگی» متوجه بشود چه چیزهای فراوانی در نوشتن میگنجد که من از استاد کلانتری یاد میگیرم.
در جلسهای که در دورهی سایتنویسنده با ایشان داشتیم، از یکی از آن تمرینهای جانانهشان رونمایی کردند.من و خیلی از همدورهای هایم نیز به هیجان آمدیم، چراکه این تمرین قرار است ۱۰۰ روز مداوم انجام شود و بعد از این ۱۰۰ روز پایان سال فرا رسیده و لذت مفید گذراندن روزهای پایانی سال، لذت به پایان رساندن این تمرین و چالش را دو چندان خواهد کرد.
تمرین اقدامی مشخص برای انجام کاری با ارزش و چالش برانگیز برایمان بود. من که قبلا ایدهی نوشتن مقاله در زمینهی خاطرهنویسی را داشتم، نیاز داشتم که مدتی را به مطالعه و یافتن الگو از دیگر نویسندگان و امتحان کردنشان برای انتقال تجربهی شخصی صرف کنم. حالا با انجام این تمرین نه تنها تجربههای شخصیام مشخص و منظم در ۱۰۰ روز مکتوب خواهند شد، بلکه بعدا ممکن است اقداماتی که در ۷ روز و یا بیشتر انجام دادهام خودشان زمینهساز یکی از آن مقالههای مستقل برای خاطرهنویسی باشند.
روز اول ۱۴۰۲/۹/۲۲
امروز اولین قدم از ۱۰۰ قدم را برمیدارم. کتاب «خاطرات پراکنده» که تا نصفه خواندهام و الگوها و ایدههایش را استخراج کردم و در حاشیهی کتاب نوشتهام را ادامه میدهم. تصمیم دارم بعد از اتمام کتاب این الگوها را در مقالهای جداگانه منتشر کنم و یا به صورت ویدیویی توضیح دهم تا درکشان آسانتر باشد. تعداد صفحههایی که امروز در مسیر دانشگاه و تایم خالی بین کلاسها خواندهام ۳۶ صفحه بود که تا آخر شب سعی میکنم به ۵۰ صفحه برسانمش.
آخرین نظرات: