باید دنبال فردی میگشتم که بتوانم با او در مورد خاطرهنویسی مصاحبه کنم.
چه افرادی را میشناسم در این زمینه که مطمئن باشم میتوان روی تجربهشان حساب کرد؟
به تک تک افراد باتجربهی دور و برم فکر میکنم. چه کسی خاطرهنویسی میکند؟ کدام یک تبحری در این زمینه دارد؟
فوری تصویر کلمهای را واضح میان جملهای تار در ذهنم میبینم.
«روزنوشت» کلمهای که وقتی برای اولین بار پیج اینستاگرامی دکتر نیکفطرت را دیدم نظرم را جلب کرد.
هنوز سر کلاس ایشان نرفته بودم. شناختی در مورد نحوهی تدریس و مهارت ایشان در معماری نداشتم اما این کلمهی روزنوشت در بیو ایشان و ارتباطش با نوشتن و خاطرهنویسی مرا ذوقزده کرد. معمارِ نویسنده کم نداریم اما مجالی که بتوانم سر کلاس یکی از آنها باشم و از نزدیک با آنها ارتباط داشته باشم سعادت بزرگی بود برایم.
با یادآوری این کلمه، احساس کردم دکتر نیکفطرت به عنوان یک معمار میتواند به خوبی از ارتباط خاطرهنویسی و معماری صحبت کند و نکات خوبی را بیان کند. پس شانسم را امتحان کردم و از ایشان درخواست مصاحبه کردم. میدانستم به احتمال زیاد به دلیل مشغله زیادشان ممکن است به درخواستم جواب منفی بدهند. اما در کمال تعجب ایشان قبول کردند و مصاحبهی بسیار ارزشمند و خوبی در زمینهی اهمیت خاطرهنویسی و ارتباط خاطرهنویسی و معماری شکل گرفت که در ادامه میخوانید.
•خاطرات چگونه به معماری ربط پیدا میکنند؟
حرفشان را با نقلقولی از پیتر زومتور، معمار سوییسی، شروع میکنند:
-ابتدای کتاب معماری متفکر (معماری اندیشی) با این جملهی حیاتی شروع میشود:
«وقتی به معماری میاندیشم، خاطراتی در ذهنم پدیدار میشود که برمیگردد به مجموعه فعالیتهایی که در دوران کودکی و نوجوانی داشتهام.»
این خیلی مسئلهی مهمیست که این جمله به چه موضوعی برمیگردد؟ نسبت و خط و ربط آن با معماری چیست؟
از برآیند آنچه زومتور میگوید ما میتوانیم درک کنیم که معمار چیزی را طراحی نمیکند مگر اینکه در تجربهی زیستهی خود و در طول عمر خود به آنها فکر کرده باشد و یا با آنها سردرگریبان بوده باشد و یا با آنها زندگی کرده باشد، پس بر اساس آنها شروع میکند به طراحی کردن، پس اساسا یک معمار برای اینکه بتواند پروژهای را ترسیم و خانهای را برای یک نفر طراحی کند،پیش از آن، چون در آن فضا زیست کرده و کیفیت زیستن را بلد است، میتواند این امکان را برای کارفرمای خودش و یا کاربر خود به وجود بیاورد که او هم بتواند از زندگی کردن در فضاهایی که یک معمار طراحی کرده است لذت ببرد. بنابراین بحث خاطره به عنوان جزیی از گذشته مهم است.
•علت مهم بودن خاطره در معماری چیست؟
ما درگذشته اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشتهایم ولی خاطره، آن چیزیست از گذشته که ما به آن توجه داریم و به آن التفات داریم، بنابراین یک معمار حتما باید موقع طراحی کردن به گذشته و خاطرات گذشته و فضاهایی ک در آن زندگی کرده توجه کند. لذا بحث خاطره مهم است.
زومتور در قسمت دیگری، میگوید:
«خاطره در تمام چشماندازها، لنداسکیپها، مناظر و فضاهایی که در اطراف ما هستند وجود دارند.»
به عنوان مثال در زمین و موقعیتی که ما قصد داریم در آنجا پروژهای را ترسیم و طراحی کنیم، گذشتهای وجود دارد که خاطراتی در خود نهفته دارد. و معمار وظیفه دارد این خاطرات را بشناسد و کالبد شکافی بکند و آن را در اثر خود به کار برد.
•معمار برای ثبت خاطراتش چه نیازهایی دارد؟
یک معمار برای اینکه بتواند خاطرات خودش را احیا بکند و در موردشان صحبت بکند باید ادبیات بلد باشد.
بنابراین کسی که ادبیات بلد نیست، کسی که رمان نمیخواند، کسی که شعر نمیخواند، نمیتواند واژگانی را برای کیفیات عالی زندگیای که تجربه کرده است را بنویسد. پس این فرد نوشتهاش کیفیتی نخواهد داشت. به همین خاطر است که هایدگر میگوید:
«زبان، خانهی هستیست.»
یعنی تلاش میکند که این موضوع را بیان کند که همه آن چیزی که ما داریم در موردشان صحبت میکنیم، زمانی که بتوانیم آن را بنویسم و به نگارش در بیاوریم ارزش پیدا میکند.
•چرا خاطرهنویسی برای معماران اهمیت و نقش پر رنگی دارد؟
خاطره نوشتن و خاطرهگویی برای یک معمار زمانی که قصد شروع یک پروژه را دارد ضروریست. اساسا ما به آن میگوییم یک پروژهی فکری. یعنی سعی میکند که یک پروژه را شروع کند و دنبال اطلاعات اولیه است. یکی از آن اطلاعات اولیه میتواند همهی آن اتفاقات و رویدادها و خاطراتی باشد که در آن سایت افتاده است. ممکن است در آنجا جنگی رخ داده باشد، ممکن است در آنجا خانهای قدیمی باشد. خانهی قدیمی ساکنینی داشته، آن ساکنین ویژگیهای خاصی داشتهاند. یا ممکن است آنجا درختی وجود داشته باشد، یک تک درخت و اعضای خانوادهای که در آن زمین زندگی میکردهاند، رویدادهایی را در آنجا شکل داده باشند. ممکن است عکسهایی از آن سایت باشد در گذشته. وظیفهی معمار این است که آن را احیا بکند و این احیا کردن بنا نیست که هر آن چیزی که در گذشته بوده عینا کپی کنیم و آن را بیاوریم، نه. همانطور که زومتور میگوید:
«ما باید تلاش کنیم احساسی از تاریخ و احساسی از گذشته را به مخاطب منتقل کنیم و به خاطره جا و مکان بدهیم و آن را در زمان حال منتقل کنیم و آن خاطره را در اثر معماری احضار کنیم.»
احضار خاطره قرار نیست هر آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، باشد ممکن است شما فضایی را خلق کنید که احساسی از گذشته و یا خاطرهای از گذشته را به نوعی انتزاعی و نه عینا انتقال بدهیم.
2 پاسخ
چه دیدگاه جالبی دارند. از این بعد به معماری و ارتباطش با نوشتن نگریستن برام خیلی جالبه. اون نقل قول هایدگر هم که زبان خانه هستی است هم چقدر زیرکانه است. هزاران درود بر شما. خیلی لذت بردم.
اول ازهمه ممنون خانم روحانی عزیز که وقت گذاشتید و خوندید. خوشحالم که براتون جالب بود. حقیقتا من خودم هم قبل از این مصاحبه اینقدر این ارتباط رو عمیق ندیده بودم و واقعا شگفتزده شدم از ارتباط تنگاتنگ بین معماری و خاطرهنویسی. اون نقلقول کاملا گویای این موضوع هست و منم خیلی دوستش داشتم.🤩