افرادی که از دنیای نویسندگی بیخبراند و از دریچهای بیرونی به این حرفه نگاه میکنند، وادارم کردند تا این مطلب را بنویسم. شاید برای نویسندگان موضوعی پیشپا افتاده باشد اما باورهای غلط و رایجی است که از اطرافیان شنیدهام و باعث تعجبم شده. باورهایی که میتواند خیلی از نویسندگان نوپا را دچار اشتباه کند.
۱
«ببین میخوام یه متن تبریک تولد برای دوستم بفرستم، میشه برام بنویسی؟»
وقتی پاسخ منفی میدهم بلافاصله جملاتی از این دست میشنوم:
«مثلا تو نویسندهای.»
«پس به چه درد میخوره، یه متن تبریک نمیتونی بنویسی؟»
«خیرسرم اومدم به رفیق نویسندهام بسپرم.»
بهشان خرده نمیگیرم. تا در وادی نوشتن نباشی متوجه نمیشوی که بر خلاف باور رایج، نوشتن اصلا کار پیشپاافتاده و سادهای نیست. اکثر افراد تصور میکنند نویسنده، کسی است که به آسانی مینویسد. کافیست یکسری حروف و واژه به او بسپاری، او خیلی راحتآنها را سرهم میکند و جمله تحویل میدهد. اما این باور کاملا غلط است.
نویسنده بیش از هر فرد دیگری با متن درگیر میشود. برای نوشتن هر جمله کلمات را بارها و بارها جابهجا میکند و ساختار جمله رامکررا تغییر میدهد. اتفاقا نوشتن برای نویسنده چالشبرانگیزترین کار است. چرا که سختی آن را درک کرده. نویسنده هیچگاه به نوشتن، اینچنین پیشپا افتاده نگاه نمیکند. به شخصه معتقدم نویسنده از احساسات خالصاش مینویسد و فرق او با دیگران نوع نگاهش است. ریزبینی و جزئینگری نویسنده موجب میشود نوشتهاش با فردی غیرنویسنده متفاوت باشد. اما درگیریاش در نوشتن فرقینمیکند، چه بسا حساستر و محتاطتر از فرد غیر نویسنده باشد. افراد میگویند که نوشتن برایمان سخت است. نباید این تصور را هم داشته باشند که برای نویسندگان سهل است. نویسنده فقط این چالشها و سختیها را به جان میخرد و این درگیری را شیرین میپندارد.
وقتی ازم درخواست میشود متن تبریک برای کسی بنویسم، رد میکنم. چرا که نوشتن متن تبریک تولد، زمانی ارزش دارد که از احساسات فرد نشات گرفته باشد. منی که فرد را نمیشناسم هرچه برایش بنویسم، درست مثل متنهای کلیشهای موجود در سایتها و گوگل خواهد شد. معمولا پیشنهاد میکنم درخواستکننده، خود متنی برگرفته از احساسات واقعیاش بنویسد. بعد کمکش خواهم کرد تا جملات را اصلاح کند. اما افراد تنبلتر از این حرفها هستند و ترجیح میدهند لقمهی آماده در دهانشان بگذاری. احتمالا با خود میگویند: «ولشکن بلد نیست وگرنه مینوشت.» و دست به دامن گوگل و جملات کلیشهایاش میشوند.
۲
گاهی پیش آمده که بعضی کلمات را اشتباه بخوانم یا درست تلفظ نکنم. آنجاست که اطرافیانم، انگشت اتهام را به سویم میگیرند. چرا؟ به واسطهی فعالیتم در حوزهی نویسندگی. به عقیدهشان کسی که ادعای نویسنده بودن دارد، حق اشتباه در تلفظ کلمات و یا اشتباهخواندنشان را ندارد. انگار نویسنده انسان نیست که جایز الخطا باشد.
نویسندگی به معنی «علامه دهر» بودن نیست. اینقدر به نویسندهها خرده نگیرید. آنها هم درست مثل شما گاهی دچار اشتباه میشوند. درست است که نویسندگان دایرهواژگان بیشتری نسبت به سایر افراد دارند. اما همچنان در حال کسب تجربهاند، پس اشتباه کردننویسنده طبیعیست. ممکن است با همین برخورد تند، خیلی از نویسندگانِ نوپا اعتماد به نفس خود را از دست داده و استعدادشان را بهخاطر این بازخوردها نادیده بگیرند.
اگر هم خود شما نویسنده هستید و در موقعیت مشابه قرار گرفتهاید، لازم نیست خود را سرزنش کنید. لازم نیست عذرخواهی کنید فقطچون زبانتان نچرخیده و یا با کلمهای جدید مواجه شدهاید. به این باور دامن نزنید که نویسنده تمام کلمات را میداند و تلفظ همهشان را بلد است. راحت باشید و بدانید شما در حال توسعهی خود و مهارتتان هستید، پس این اشکالات طبیعیاند.
آخرین نظرات: