صحبت از معماری که به میان میآید ممکن است در ذهنتان تصویر ساختمانی نیمهکاره، کارگرانی با کلاه ایمنی زرد رنگ و کیسههای ماسه و سیمان نقش ببندد.
شاید هم تصویر بناهای قدیمی مثل کاخهای باشکوه و خانههای سنتی با حوض آبی مجسم کنید.
شاید هم اصلا تصورتان چیزهایی که ذکر شد نباشد، به هرحال هر تصوری که دارید، هر چیزی که با شنیدن کلمهی «معماری» به ذهنتان میآید را دور بریزید و بیایید نگاهی نو به معماری بیاندازیم. بیایید سفری به مفهوم معماری در زمانی کوتاه داشته باشیم.
ارتباط معماری و سایر مفاهیم
نکتهی قابل توجه درمورد رشتهی معماری، ارتباطش با سایر رشتههاست. وقتی معمار هستی یعنی با آدمها سر و کار داری. پس باید نیازهایش را بشناسی. اطلاعاتی از جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه داشته باشی. باید احساسات افراد را در نظر بگیری، پس لازم است روحیهی هنری خود را تقویت کنی.
در ساخت پروژه باید با افراد زیادی همکاری کنی، نیاز به ارتباط اجتماعی و مهارتهای ارتباطی داری.
اگر با شنیدن کلمهی معماری به یاد کاخها و بناهای قدیمی میافتی پس معلوم میشود در کنار معماری باید به تاریخشناسی هم توجه داشت.
بخش مهمی از معماری، به تجربهنگاری وابسته است. بعد از اتمام هر پروژه وقتی از تمام علومی که بالا ذکر شد بهره بردی، خوب است دیدگاهها، نکات قوت و ضعف هر پروژه را ثبت کنی تا برای بهتر شدن پروژهی بعدی از آنها استفاده کنی. اگر میخواهی دیگران هم از تجربههایت بهره ببرند، باید قلم خوبی داشته باشی. اینجاست که ارتباط نویسندگی و معماری آشکار میشود.
معماری احساسی از تاریخ
پیتر زومتور معمار سوییسی، توجه ویژهای به تاریخ در آثارش میکند. او سعی بر خلق بنایی دارد که متناسب با گذشتهی فضا باشد. میگوید: «من میخواهم ساختمانهایم خودشان را اینطور معرفی کنند: «من آنچه که در اطرافم وجود دارد را درک میکنم.» نمیخواهم ساختمانهایم احساس بیگانه بودن و یا خنثی بودن، نسبت به مکانی که در آن قرار گرفتهاند بدهند.»
از صحبتهای زومتور، میتوان فهمید چرا با دیدن برخی ساختمانها در سطح شهر احساس میکنیم در بافت شهر تنیده شدهاند اما برخی بناها انگار تافتهی جدا بافته هستند. همین توجه به تاریخ و گذشتهی فضاست که باعث میشود ما با دیدن بنا، حس آشنا و متناسب بودنش با فضا را درک کنیم.
روانشناسی در معماری
فرض کنید در حیطهی معماری و دکوراسیون داخلی مشغول هستید. خانم و آقای سالخوردهای برای بازسازی به شما مراجعه میکنند. چه فضایی باید برای آنها طراحی کنید؟ از کجا باید مطمئن شد رنگهایی که به کار میبرید مناسب خلقوخوی آنهاست؟ این جاست که روانشناسی رنگها به کمکتان میآید.
رنگ به کار برده شده در طراحی هر فضایی باید متناسب با کاربری فضا باشد. به طور مثال در مهدکودکها استفاده از رنگ زرد که نشاط آور است برای کودکان خوب است. در بیمارستانها و مراکز درمانی استفاده از رنگ سفید و آبی برای ایجاد فضایی آرامشبخش مناسب است. در رستوران و فستفودیها، رنگ قرمز موجب ایجاد هیجان و افزایش اشتها میشود.
معماری و هارمونی
برای ایجاد فضایی که در تعادل باشد، نیاز به سواد بصری است. باید از وزن بصری اشکال و فرمها اطلاعات داشت و با توجه به ویژگیهای هر شکل آن را در فضا به کار برد. برای ایجاد فضایی صمیمی و لطیف از مبلمان کِرو شکل، بدون گوشههای تیز باید استفاده کرد.
در استفاده از مثلث باید احتیاط کرد. مثلث به دلیل داشتن گوشههای تیز، کمی خشونت در خود دارد و در فضاهای خاص باید به کار برده شود.
خطوط عمودی میتوانند در قدرتمند نشان دادن فضا موثر باشند. دفتر مدیران و سالن برگزاری جلسات فضاهای خوبی برای استفاده از این فرم هستند.
خطوط افقی بیشتر برای ایجاد حس ثبات به کار میروند. این خطوط آرامش بیشتری را القا میکنند و در عین حال از یکنواختی فضا میکاهند.
تجلی هنر در معماری
توجه به موارد بالا و یادگیری نکات ذکر شده حائز اهمیتاند اما معمار باید جلوهای از هنر را در خود پرورش دهد. معمار باید موسیقی خوب گوش کند. باید فیلم خوب ببیند. باید به تماشای تئاتر برود. باید رمان بخواند. تاثیر موارد ذکر شده روی ناخوداگاه معمار در آثارش پدیدار خواهد شد.
اگر معمار از روحیهی هنری برخودار نباشد، نتیجهی فضایی که خلق میکند آپارتمانهای خشک و بیروحی است که امروزه شاهد خیلیهاشان بودهایم و شاید به ناچار مجبور به زندگی در آنها هستیم.
شاید در جامعهی ما آنطور که باید به معماران بها داده نمیشود تا بتوانند با دست باز به خلق فضایی متناسب با نیازهای انسان بپردازند اما معماری که خلاق است، با وجود مشکلات اقتصادی و کمبود امکانات با بهرهگیری از هنر خود به نحوی از وجود محدودیتها طفره میرود و فضایی شایستهی زیست انسان میآفریند.
2 پاسخ
چه مطلب جالبی بود، با مفهوم معمار بیشتر آشنا شدم. ممنون عزیزم
خواهش میکنم خانم موعودی نازنین. تقدیم نگاه پر مهرتون.