روزنوشتها و آلبوم عکس فروردینماه
میگویند: «سالی که نکوست، از بهارش پیداست.» ۱۴۰۲ سال خیلی خوبی برای من بود. سالی پر از تجربههای جدید و پر از پر از اولینها.
میگویند: «سالی که نکوست، از بهارش پیداست.» ۱۴۰۲ سال خیلی خوبی برای من بود. سالی پر از تجربههای جدید و پر از پر از اولینها.
میدوید و میدوید اما هرچه جلوتر میرفت هیچچیز تغییر نمیکرد. انگار جنگل سوخته تمامی نداشت. شاخههای سیاه درختان درهم تنیده بودند. درست نمیفهمید روز است یا
صحبت از معماری که به میان میآید ممکن است در ذهنتان تصویر ساختمانی نیمهکاره، کارگرانی با کلاه ایمنی زرد رنگ و کیسههای ماسه و سیمان
دیرم شده بود. برای ضبط ویدیوی تبریک عید با اعضای تنپن قرار داشتیم. در آنِواحد که عجله میکردم تا دیر نشود باید زیبا به نظر میرسیدم. تینت
باورهای من در مورد دوستی، باورهای رویایی و خوشبینانهای بود. این خوشبینی باعث میشد احساس رضایت از خودم و از طرف مقابلم نداشته باشم. تغییر
ثبت رخدادهای روز، کاریست که نزدیک به شش سال است انجام میدهم. شاید مدتی از آن دور مانده باشم اما تا حد ممکن رها نشده.
محققان و تاریخدانان دنیا هنوز در حال بررسیاند: چه در سر «هوراس مان» میگذشت که ایدهی مدرسه را مطرح کرد؟ روانشناسان زندگینامهاش را میکاوند تا
سال ۱۳۹۸، پایهی نهم بودم. موقع انتخاب رشته، اکثر دانشآموزان در هول و ولا بودند. ولی من بر سر هیچ دوراهیای نمانده بودم. از همان
دنبال انیمهای میگشتم. لیستی از بهترین انیمههای سینمایی را بالا پایین کردم. با خواندن خلاصهای مختصر، نظرم حسابی جلب انیمهای شد. هر چند که انیمهها
برای خواندن قسمت قبل کلیک کنید: قسمت دوم یک هفته بود که از استاد خبری نشده بود. الهام بیقرار بود. پشت میز صبحانه نشسته بود